لوطیگری در تاریخ ایران از عوامل مؤثر در جامعه شهرنشین به شمار میآمد. سنت لوطیگری برآمده از محلههای قدیمی و پرجمعیت شهرهای بزرگ مانند قزوین، تهران و تبریز بود، برخی لوطیان را تداوم و پیامد عیاران و هدف آنان را حفظ اخلاقیات در محلات میدانند.
حظه کشف طلاهای پنهان شده آلمان نازی که در معدن نمک Merkers پنهان شده بود، توسط سربازان ارتش امریکا در سال 1945 . نازی ها برای قدرتمند کردن اقتصاد خود و نیز جبران هزینه های جنگ، ذخیره طلاهای کشورهای اشغال شده را به مرکز منتقل نموده و صرف هزینه های جنگ می کردند.در این معدن نمک علاوه بر این انبوه طلا، تعداد زیادی نقاشی و وسایل تاریخی نیز بدست نیروهای ...
.این انتخاب در واقع نشان دهنده علاقه آن قوم به منفعتجویی، لذت پرستی و تنآسایی بود.او شخصی بود که در انزوای حرم بزرگ شده بود، سواد نداشت و از آمادگی لازم برای اداره کشور برخوردار نبود.
توافق «سایکس- پیکو» در خفا و بدون اطلاع اعراب تهیه شده بود .بریتانیا به اعراب قول داده بود که اگر علیه عثمانیها سر به شورش بردارند، با سقوط این امپراتوری به استقلال خواهند رسید.بعد از اینکه وعده استقلال بعد از جنگ جهانی اول محقق نشد، و قدرتهای استعماری در دهههای ۱۹۲۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به اعمال نفوذ شدید بر جهان عرب ادامه دادند، به همین دلیل جهان عرب ...
در ۱۰ ژوئیه ۱۸۳۰، شارل دهم پادشاه فرانسه که درگیری زیادی با مجلس و مطبوعات زمان خود داشت سرانجام فرمانی را درباره منحل کردن مجلس و محدودیت آزادی مطبوعات را اعلام نمود.هنگامی که شاه در ۲۵ ژوئیه همان سال فرمان خویش را اعلان کرد مطبوعات آزاد به نکوهش او پرداختند
دکتر مصطفی چمران پس از کردستان به جبهه جنوب در خوزستان رفت و به همراه گروه جنگ های نامنظم، نقش تعیین کننده ای در جنگ ایفا کرد. وی پس از مدتی، در جمع خبرنگاران به تشریح وضعیت جبهه جنوب و جنگ تحمیلی پرداخت.
جای شما هم خالی بود... دو سه روزی مشهد ماندم/ جای خودم هم خالی بود، دو سه روزی خوش گذراندم/ قبلش دل خود را باری دادم به امانتداری/ بعد گذشتم از خیرش، قبضش را هم سوزاندم!
«دیپلماسی» و «استراتژی» دو ابزار برای رسیدن به اهداف سیاسی است؛ این واقعیت است که «استراتژی» لزوماً به معنای جنگ نیست همانگونه که «دیپلماسی» لزوماً به معنای صلح نیست.
فضای سبز زیبا و نسیمی که برگهای درختان را با هم آشتی میداد و پیشانی بندهای منظمی که به تعداد زیاد به یک تور بافته شده و از سقف آویزان بودند با وزش نسیم جلو و عقب میرفتند؛ همه منتظر بودند تا من بروم و عقد را بخوانم...
نمیبیند کسی سقراط را در ساغرستانها/ نمی از آب حیوان نیست در اسکندرستانها/ مرا امشب بجوشان، شک مکن، در شیشه کن، بشکن/ به دنبال خدایی تازهام در باورستانها.